صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

توریسم مدرن

من به عنوان کسی که یکی از اهدافش در زندگی سفر کردنه، بعد از مسافرت به دو مقصد توریستی «کاپادوکیا» در ترکیه و «موکونوس» در یونان، تصمیم گرفتم تجربیات خودم رو در قالب یه پُست در رابطه با این دو مقصد نسبتاً جدید در صنعت توریزم با شما به اشتراک بذارم…


همیشه در طول تاریخ، پادشاه‌ها و دولت‌ها تصمیم گرفتند که یه سری نقاطی رو توی مملکت خودشون، تجهیز کنند تا بتونن بهتر کشور داری کنند! همینطوری شد که یه سری از نقاط در دنیا، به واسطه‌ی همین تجهیزات، از دژ و قلعه و کلیسا گرفته، تا پل و برج و غیره… و تفاوت اقلیم آب و هوایی و طبیعی، برای مردمان ممالک دیگه هم جذاب شد و چیزی وقت نیست که «توریسم» مطرح میشه، و آدما صرفاً بخاطر تفریح و خوش‌گذرونی، صنعت «مسافر گردونی» یا توریزم رو با هوش جمعی و در راستای ارضا کردن یه نیاز ذاتی به اسم «اکتشاف» دارن حمایت می‌کنن!


توی این مسیر، چند سالی هست که سوشال میدیا، برای قشری که در نسل جدید انسان مدرن داره زندگی میکنه، داره مقاصد جدیدی رو به وجود میاره!


مقاصدی که ایندفه نه بخاطر بر آورده‌ کردن نیاز پادشاه‌ها و دولت‌ها، بلکه بخاطر برآورده کردن نیاز مردم عادی این نسل جدید دایر شدن و اکتشاف می‌شن! نیاز به تفریح و خوش‌گذرونی، ولی نه در بین ساختمون‌هایی که با شکوه و عظمت اون کشور سر و کار دارن و نماد ملّین، بلکه ایندفه در مکان‌هایی که آدمای عادی در دل طبیعت به وجود آوردن! 


این نسل از عکس‌های تکراری برج ایفل و کج پیزا خسته و دنبال جاهای جدید‌تره! دنبال جایی میگرده که بتونه همزمان با سفر کردن، نیاز‌های دیگش، که از سرگذشت دولت‌ها و پادشاها براش اهمیّت بیشتری داره رو ارضا کنه! مثل نیاز به در طبیعت بودن که قبلاً بهش اشاره شد، یا نیاز به دوست پیدا کردن و کامیونیتی ساختن! نیاز به موزیک، دکوراسیون‌های مُدرنیزه شدّه‌ی سنّتی، خدمات همراه با صمیمیّت (در اوج احترام)، و نهایتاً حس اعتماد…


این شد که مثلاً ترکیه، علاوه بر «استانبول» که مقصد آشنایی هم هست، «کاپادوکیا» رو به دنیا معرفی کرد! که توریستاش بتونن علاوه بر در دل صخره‌ها بودن، تجربه‌ی بالون سواری یا دیدن بالون‌ها رو هم داشته باشن! چیزی که شاید نسل قبلی واسش یه تفریح جانبی به حساب میاد. اتفاقاً کلّی نماد جدید هم میشه ساخت و عکس و فیلم‌های جدیدی هم میشه گرفت ، که به مزاج نسل جدید سوشال میدیا باز، خوش بیاد! واسه‌ی این نسل زیاد اهمیّت نداره که کدوم پادشاه یا دولت، به چه دلیلی، به دستور چه قدرتی و در چه سالی، فلان جا رو ساخته! برای این نسل تلفیق «زندگی همین الآن مردم» با «تفریح» به علاوه‌ی «طبیعت» مهمه.


یه جایی مثل «جزیره‌ی میکونوس» یونان! یونان هم مثل ترکیه، علاوه بر «آتن» که باز هم مقصد آشنایی هست، «سانتورینی» و «میکونوس» رو به عنوان مقصد «پارتی کن‌ها» بجای بالن‌های کاپادوکیا، معرفی می‌کنه! یه جزیره‌ با سواحل خیره کننده‌ی ماسه‌ای، که جون می‌دن برای پارتی‌های ساحلی! باز هم تلفیق طبیعت با «تفریح» باب میل نسل سوشال می‌دیا…


نمونه‌ی داخلی این داستان، جزیره‌ی هرمز خودمونه! جایی که طبیعت خیره کنندش، باعث شده که خرد جمعی نسل سوشال میدیا، تصمیم بگیره که اونجارو تبدیل کنه به جایی که خالی از پرسپولیس و سی‌و‌سه پل و برج آزادیه، ولی پر از جاذبه‌های طبیعیه که این امکان رو به تو میده که در دل جاذبه‌های طبیعی، تفریح کنی! حتّی کیش و یه جاهایی از شمال ایرانم از همین جنسن!


شاید پیش خودتون بگید، نمونه‌های قدیمی‌تر و بزرگ‌ترشون هم که کم نیستن! مثل تایلند و دبی و لاس وگاس! ولی چیزی که من ازش حرف می‌زنم، فرزند و بزرگ‌شده‌ی «اینساگرام» و «تیک‌تاک» هستند، نه کارت پستال و عکس‌های یادگاری توی آلبوم‌های بابا و مامانا (یا حتّی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها).


جالبیش اینجاست که حتّی سمبل‌ها و نماد‌های جدید این مکا‌ن‌ها هم طبق سلیقه‌ی نسل سوشال میدیاست! در اوج سادگی، خاطره ساز و سازندی تصاویر دلنوازند برای اینستاگرام و تیک‌تاک! برای مثال وقتی جاذبه‌های توریستی جزیره‌ی «موکونوس» یونان رو نگاه می‌کنی، میبینی توش یه جایی هست به اسم «آی لاو میکونوس» که یه راه پلّست، که میتونی روش بشینی و یه عکسی بگیری که روی هر کدوم از پلّه‌های این راه پلّه، یکی از حروف جمله‌ی «آی لاو (قلب) میکونوس» به لاتین نوشته شده و خوراک سوشال می‌دیاست…


به طور کلّی مقدار زیادی از معیار‌ها و انتظارات نسل سوشال میدیا، با انتظارات و معیار‌های نسل دوربین‌های عکاسی متفاوته! معمولاً هم مقاصدی که نسل دوربین‌های عکاسی به نسل سوسال میدیا معرفی کردند، کمتر از انتظارات نسل جدید بوده و یه جورایی، به دلایل مختلف نا امیدشون کرده! از اون طرف‌هم ممکنه فضای این مکان‌های توریستی جدید طبق سلیقه‌ی‌ نسل دوربین‌های عکاسی نباشه! شاید هم بخاطر همینه که بیشتر گردش‌گر‌های این مکان‌ها، جوونای کم سن و سال و زوج‌های بدون فرزندند!


نسل سوشال میدیا، هتل‌‌های کوچیک‌تر و صمیمی‌تر، که میتونه شبیه به جایی باشه که نسل دوربین‌های عکاسی به قبل توشون بزرگ شدند و خونه می‌نامنش رو، به هتل‌های لوکس و گرون قیمتی که برای نسل دوربین‌های عکاسی و «خانواده» مناسب‌ترن، ترجیح میدن! چون احتمالاً حس راحتّی نداشته توی خانواده‌های خودشون رو، توی این خونه‌ها (هتل‌ها) میکنند!


یادمون باشه که ، نسل سوشال میدیا نسل گروه‌های دوستی گلچین شدست، در حالی که نسل دوربین‌های عکاسی، نسل «فامیل» و «روابط خانوادگیه»… تفریحات این دو‌ گروه اشتراکاتی داره، ولی در کل با همدیگه متفاوته!


نسل سوشال میدیا دنبال فضای «خانوادگی» نیست! اتفاقاً کاملاً برعکس، دنبال فضای مجردی و به قول معروف عشق و حال‌های (تفریحات) مجردیه…


از نظر نسل دوربین‌های‌عکاسی آخر تقریحات مجردی به شیطونی و روابط جنسی دختر پسر ها ختم میشه در صورتی کت این مجردی فقط و صرفاً به معنی اصطلاحاً دختر بازی کردن یا پسر بازی کردن نیست! این نسل جنس مخالفش رو خیلی بهتر میشناسه، و تونسته خارج از فضای خانواده و ازدواج، باهاش همزیستی و رفاقت کنه! این نسل خیلی شفاف خواستش رو بیان می‌کنه، و تکلیفش با علایق و تفریحاتش روشنه! این نسل، نسلی منطقی، صلح طلب، بی‌اعتنا به خیلی از ارزش‌های متحجرانه‌ی سنّتی و شفافه. 


نسل سوشال میدیا توانایی این رو داره که به هم نسلی‌هاش به چشم دختر عمو/پسر خاله‌هایی نگاه کنه که حتّی یه جاهایی هوای همدیگرو هم دارن و برای بیشتر خوش گذشتن به همدیگه، تلاش‌های بی دریغ می‌کنند! و‌ به همیپ خاطرم هست که راحت‌تر از هم جدا، و در هم ترکیب میشن! اصلاً حوصله ندارند مزاحم تفریح‌های همدیگه بشن، ترجیح میدن از هم فاصله بگیرن! به زبون ساده، مجبور نیستند همدیگه رو تحمّل کنند! 


این آزادی طلبی و در لحظه زندگی کردن نسل سوشال میدیا، میتونه از نظر نسل دوربین‌های عکاسی، یه روش زندگی بی مسئولیّت محور باشه، که البته زیاد هم اشتباه نیست! این نسل مسئولیّت آرامش، تفریح و خوشگذرونی خودش در این زندگی رو پذیرفته و به همین خاطر حاضر نیست با مسئولیّت‌های سنگین‌تر، مثل «تعهد به پارتنر» و یا «تربیّت فرزند»، این آرامش رو به هم بزنه! این نسل همین که بتونه مسئولیّت‌های کاریش رو به درستی انجام بده، کلاهش رو میندازه هوا.


بر خلاف تصور نسل دوربین‌های عکاسی، نسل سوشال میدیا اصلاً اتفاقاً بیکار و علاف نیست! تازه برعکس، خیلی زود به فکر و دنبال کسب درآمد از راه‌های مختلف برای هر چه سریع‌تر مستقل شدن میفته و هر طوری شده اوضاع مالیش رو یه جوری مدریّت می‌کنه که بتونه به ظاهر، سلامتی و تفریحاتش، با کیفیّت‌تر برسه!


خیایاشون هنرمندای موفقن، خیلیا طراح‌ها، برنامه‌نویس‌ها، تولید‌ کننده‌های محتوی، مدرّس‌ها و در نهایّت کارمند‌های خوبی هستند، که برای زندگی‌ها و لذّت بیشتر بردن از زندگی‌هاشون، برنامه‌هایی دارند! این نسل جهان‌بینی و تعریف متفاوتی از زندگی و جاهگاه سفر در زندگی داره، و که اتفاقاً از تجربیات نسل قبل یاد گرفته باید سبک‌تر، راحت‌تر و بیشتر سفر کنه.


اگه بخوام جمع بندی کنم، نسل جدید خوبی‌های «توریست» بودن و «مسافر» بودن رو یکجا میخواد! اگه تفاوت «گردشگر» (توریست) و «مسافر» رو نمی‌دونید، پیشنهاد می‌کنم یه تحقیقی در موردش بکنید، و اگه می‌دونید توی کامنت‌ها توضیحش بدید تا بقیه هم متوجّه بشن منظور چیه…


در آینده‌ی دنیای مدرن امروزی، افرادی که در صنعت توریزم، در بستر سوشال میدیا و در راستای ارضا کردن نیاز‌های نسل جدید، روی تردند‌ها سوار می‌شن و خدمات صادقانه‌تری ارائه می‌کنند، خاطرات به یادماندنی‌تر خواهمد ساخت و لبخند‌های بیشتری روی لبا‌های مشتری‌هاشون، که اکثراً «گردشگر/مسافر‌های جوون هستند خواهند آورد، و در نتیجه محبوب‌تر و موفق‌تر‌خواهند بود…

اگه خارج خوب نیست، برگرد!

از احمقانه‌ترین جملاتی که این روز‌ها زیاد می‌بینم اینه:

اگه خوب نیست برگرد! اگه خوب نیست برو!

چطور متوجّه نمی‌شید، که اولاً خوب و بد نسبیه و دوماً هر جایی از این نقطه‌ی کره‌ی خاکی که زندگی کنی، هم نکات خوب و مثبت داره، هم عیب و ایراداتی…

مثل اینکه یه نفر به هر دلیلی ماشین بنزینیشو بذاره تو پارکینگ، یه ماشین الکتریک بخره! بعد بیاد مثلاً بگه: «این ماشینای الکتریک بدیش اینه که همه جا نمیشه شارژش کرد»! بعد تو در جوابش بگی: «اگه خوب نیست برو همون ماشین بنزینیتو رو سوار شو»! چرا نمیفهمید اون یه انتقادی به ماشین الکتریکش کرده و مشکلش باهاش در حدی نیست که دلش بخواد ماشین بنزینیش رو سوار شه! اگه میخواست سوارش بشه که اینو نمیخرید! حتماً یه مشکلات دیگه‌ای با ماشین بنزینیش داشته که رفته اینو خریده! مشکلاتی که شاید به ذهن تو هم نرسیده باشه! مثلاً در راستانی جنگیدن با گرمایش جهانی و سوزوندن سوخت‌های فسیلی! یا نه، بخاطر اینکه ماشین‌های بنزینی سر و صدای زیادی تولید می‌کنند، و در مقابل توی یه ماشین الکتریک، بخاطر سکوت موتورش، میشه از موزیک لذّت بیشتری برد!


داستان خیلی از مهاجرا هم همینه! ما مهاجرت نکردم که خورد و خوراک بهتری داشته باشیم، توی ایران هم غذای خوب هست! ما مهاجرت نکردیم که دیسکو بار رو به تفریحاتمون اضافه کینم، اونو ترکیه هم می‌شد رفت! اصن نمیرفتیمم نمی‌مردیم! ما مهاجرت نکردیم که موبایل اپل و ماشین بنز بخریم، بالاخره تو ایران یه ماشینی بود که به مقصد برسونتمون و سوارشیم شیم! ما مهاجرت نکردیم که…


ما مهاجرت کردیم، چون مثل خیلی از شماها که مهاجرت نکردید، حق خودمون می‌دونستیم که یه زندگی در سطح جهانی و بین‌المللی رو تجربه کنیم! بتونیم مثل همه‌ی آدمای دنیا، با مسترکارتمون به صورت خیلی قانونی سابسکریپشن مثلاً متفلیکس رو بخریم و فیلم مورد علاقمون رو استریم کنیم! ما مهاجرت کردیم که بتونیم مثل همه‌ی آدمای دنیا، روی اقتصادمون حساب کنیم، برنامه ریزی کنیم و اهدافمون رو دنبال کنیم! لپ‌تاپ و موبایلی رو هم که میخریم از نمایندگیش و با خدمات و گارانتی شرکت سازندش بخریم!  ما مهاجرت کردیم که  دنیا رو بگردیم، بتونیم روی پاسپورتمون حساب کنیم، که از روی علاقمون مقصد سفر بعدیمون رو انتخاب کنیم! ما مهاجرت کردیم که…


تا صبح میتونم واست از خوبی‌های ایران بگم! از آب و هوا و طبیعتش بگیر تا منابع طبیعیش! از فرهنگ و سنّت‌ها و تاریخش بگیر تا زندگی در شبش! از همکلاسیا و دوستایی که از بچگّی تا حالا ساختی، تا خانواده و زبان و در نهایت مفهوم خونه! 


ولی تا همون صبح هم می‌تونیم از بدیاش بگم! 

به همین صورت تا خود صبح می‌تونم از بدی و خوبی‌های مهاجرت بگم واست!


ما اگه رفتیم، اولاً لحظه شماری می‌کنیم بر‌ می‌گردیم، دوماً رفتیم که در حرکت باشیم، در سکون نگندیم و تمام!

کار با فلز


مشاهده اینفوگرافیک کار با فلز

رمز عبور : SmartShow  (به بزرگی و کوچکی حروف دقّت کن)

داستان کشاورزی


مشاهده اینفوگرافیک داستان کشاورزی

رمز عبور : SmartShow  (به بزرگی و کوچکی حروف دقّت کن)

بالانس کار و زندگی؟

موضوعی که چند ساله خیلی بهش توجّه می‌شه (مخصوصاً بعد از انقلاب صنعتی، که مفهوم «کارمند» یا همون «فروختن زمان» در ازای «پول» خیلی بیشتر مطرح شد!) موضوع بالانس کار و زندگیه! Life work balance! تعادل بین کار و زندگی…

در مورد این موضوع، خیلی از صاحب نظرا اضهاراتی داشتند، که خیلیاش خیلی تاثیر گذاره، و می‌تونه دید خوبی نسبت به این موضوع بهتون بده!

این موضوع انقدر مورد توجّه شده، که حتی یه سریال خیلی خوب به اسم «جدایی، یا انفاصل»، هم در موردش ساخته شده! به انگلیسی Severance! توی این سریال آدمایی رو می‌بینید، که به امید رسیدن به رویای تعادل کار و زندگی، حاضر می‌شن «حافظه‌»ی خودشون رو با یه عمل جراحی یه جوری تفکیک کنند، که وقتی وارد محل کارشون می‌شن چیزی از دنیای بیرون از کار (زندگی) یادشون نیاد، و برعکس! یعنی وقتی دارن زندگی می‌کنند، چیزی از کار و محیط کاری و همکاراشون یادشون نیاد! سریال جالبیه، پیشنهاد می‌کنم ببینیدش! اسپویلش نکردم، این توضیحات رو توی توضیحات خود فیلم هم می‌تونید بخونید…

مخصوصاً توی دنیای مدرن امروزی، که خیایا توی خونه‌هاشون و به صورت ریموت کار می‌کنن! روزگاری که انسان‌ها مستقل‌تر دارن زندگی می‌کنند، و توی اغلب کشور‌های دنیا، افراد بلافاصله بعد از ۱۸ سالگی به این موضوع حداقل فکر می‌کنند!

ولی چیزی که من دوس دارم به همه‌ی این اظهار نظر‌ها و فیلم و سریال‌ها اضافه کنم، اینه: که بیاید تعریف کار و زندگی رو عوض کنید! چه طوری؟ دوتا باکس توی ذهنتون درست کنید، و اسم یکیشو بذارید «کار» و اسم اون یکیشو بذارید «زندگی» تا بهتون بگم!

باکس کار رو باز کنید، تا یه بار دیگه تعریفش کنیم! از الآن دوباره بگم، این تعریف با مفهومی که همه از کار و زندگی دارن یه مقداری متفاوته! پس از قبل تعریفی با خودتون ازش نداشته باشید! تا با هم تعریفش کنیم…

هر شخصی، یه سری وعده‌هایی به دنیا داره! مثلاً این که شما از خواب بیدار بشید، صبحونت بخورید، به خودتون رسیدگی کنید تا آماده‌ی شروع یه روز خوب بشید، وعده‌ی شما به دنیا، که شما هم جزوی از اون هستیده! در واقع توی این تعریف منظور از «وعده‌ی شما به دنیا» هر فکر و عملیه که تاثیر شما روی خودتون و محیط اطرافتون باشه! بیاید اسم این وعده‌های شما به دنیا رو بذاریم «کار»! توی این تایم «شما» باید برای خودتون یا دنیاتون، یه کاری کنید! که معمولاً هم اون کار چه فیزیکی چه منتالی انرژی بره و به قول برایان تریسی، به فرم یه قورباغه‌ای باشه که شما مجبورید قورتش بدید! با این دیدگاه حتی ورزش کردن برای انسان هم جزو کاره! کی حالشو داره روی تردمیل یا توی پارک بدوه، یا بره مفت و مجانی که نه، حتی پول بده دمبل جابجا کنه!

بیاید باکس کار رو ببندیم، و بریم سراغ باکس زندگی، و زندگی رو دوباره تعریف کنیم! درسته که توی تعریفی که ما از زندگی داریم، کار جزوی از زندگه، ولی قرار شد در مورد تعادل بین کار و زندگی حرف بزنیم! با همین خاطره که می‌خوام «زندگی» رو یه جوری تعریف کنم، که باکسش از کار جدا باشه…

باکس زندگی رو باز کنید!

از اونجایی که هیچ رابطه‌ای یه طرفش به مفت نمی‌ارزع، یه سری وعده‌هایی هم دنیا به شما داره! یعنی تاثیری که «شما» از دنیا می‌پذیرید! مثلاً وقتی شما یه غذایی رو با اشتها می‌خوردید، دارید یه چیزی از دنیای اطرافتون می‌گیرید، که برای شما خوش‌آیند و لذّت بخشه! مثل زمانی که نشتید یه فیلم می‌بینید، با دوستاتون میگید میخندید، اینستاگرام رو بالا و پایین می‌کنید، حتّی یه چرت میزنید! بیاید اسم وعده‌هایی که دنیا به ما داره رو هم بذاریم «زندگی»! چیزایی که دیگه غورباغه نیستند، خود لذّتند! اصن کار می‌کنیم، که این لذّت رو تجربه کنیم! میرید روی تردمیل یا توی پارک میدوید، که خوش هیکل و سالم باشید که از وعده‌های دنیا لذّت ببرید…

باکس زندگی رو هم ببندید! ولی یادتون باشه، که سختی و آسونی، درد و لذّت، نسبی و برای هر شخصی متفاوته!

اینجوری واسه شخصی مثل من، غذا پختن میشه کار ولی غذا خوردن میشه زندگی! شاید واسه شما غذا پختن لذّت بخش باشه! ورزش کردن ممکنه برای شما لذّت بخش باشه، ولی واسه من کاره! اما واسه جفتمون، لذّت بردن از سلامتی و هیکل خوبمون، زندگیه! خب می‌دونید که، شما حداقل باید تا وقتی که فانکشنال هستید و می‌تونید، یک سوم زندگیتون رو کار کنید، تا بتونید زندگی کنید! جایی که شما کار کردن رو کنار می‌ذارید، شک نکنید که یه جورایی و با زبون بی زبونی، زندگی رو هم کنار میذارید!

چیزی که باید در مورد بالانس کار و زندگی بدونید اینه، که بتونید زمانی که خواب نیستید رو به دو قسمت تقسیم کنید! کار و زندگی! و زمانی که برای هر کدوم می‌ذارید رو مدیریّت کنید! از زمان کارتون پول هم در بیارید، و برای زمان زندگیتون درست خرجش کنید! و تا جایی که میتونید سعی کنید امور مالیتون رو با آموزش مدیریت کنید، که بتونید از تایم کارتون کم کنید و به تایم زندگیتون اضافه کنید.

و ‌در نهایت تصمیمای مهم زندگیتون رو با فیلبانتون برای کارتون بگیرید! و لذّت‌های بزرگ زندگیتون رو هم با فیلتون برای زندگیتون ببرید…

نیاکان انسان


مشاهده اینفوگرافیک عصر دایناسورها

رمز عبور : SmartShow  (به بزرگی و کوچکی حروف دقّت کن)

موتور‌های پرنده

قبلاً هم گفتم! درسته که به نظرم «درون‌ها» جزو تکنویوژی‌هایی هستند که آینده رو در اختیار دارن، ولی برای «درون سواری» ما آذم‌ها، به نظرم هنوز خیلی زوده! موتور پرنده و ماشین پرنده زیاد ساخته شده و می‌شه! ولی چون خیلی چیزا هست که باید یه فکری به حالشون بشه، هنوز برای دیدن ترافیک هوایی قانون گذاری شده توسط نسل بشر، امنیت کافی برای حمل و نقل با این پرنده‌های جذاب وجود نداره!

البته اگه از آلودگی صوتی و محل‌های فرود و پارک و بقیه‌ی مشکلات این مدلی بگذریم…

البته من فرض می‌کنم که با پیشرفت سورپرایز کننده‌ی «هوش مصنوعی» مخصوصاً تو سالهای اخیر، دولت‌ها اینقدر باهوش باشند که از این فرصت برای قانون‌گذاری وسایل نقلیه‌ی پرنده برای بالا بردن ایمنی سرنشین‌ها استفاده کنند تا کم‌کم مشکلات دیگه‌ای که بهشون اشاره کردم هم یه شکل و ریخت قابل قبولی به خودشون بگیرن…