واکمن

از تفریحات ‫#‏دوران_کودکی‬ من این بود که یه ‫#‏واکمن‬ ندیده پیدا کنم ‫#‏هدفن‬ بذارم تو گوشش اون بلند بلند حرف بزنه من بش بخندم...

اعتراف می‌کنم

اعتراف می‌کنم یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌ها و تشویشِ خاطرهای دوران طفولیت من این بود که اگه نتونم وقتی بزرگ شدم ماشین سواری یاد بگیرم، شب عروسیم، کی واسه عروس‌کشون می‌شینه پشت ماشین‌عروس؟

کو دکی

خوشحالم که دوران کودکیم در عصر ارتباطات و تکنولوژی نبود. همون صبحش بود! در حد تلفن ثابت و آتاری و فیلم ویدئویی! ᴾᴱᴰᴿᴼ

برف

شما یادتون نمیاد، محصّل‌تر که بودیم، شب که برف شروع به باریدن می‌کرد تا صبح خدا خدا می‌کردیم که انقدر بیاد که مدرسه‌ها تعطیل بشه. صبح اوّلین کاری که می‌کردیم این بود که میرفتیم پشت پنجره که ببینیم برف نشسته یا نه. اگه نشسته بود کار بعدیمون روشن کردن تلوزیون بود! دنیا یه رنگ دیگه بود محصّل‌تر که بودیم...