چه هوایی بود امشب!...

صدای بارون از تو ایوان روبروی اتاقم میومد تو.داشتم شیمی میخوندم.اسیدها و باز ها... خلاصه داشتم آبکافت میشدم که صدای بارون گرفتم.ازون خوندن هایی شد که سه خط میخونی میبینی هیچی نفهمیدی دوباره از اول میخونی!...

بی نتیجه!...

شیمی و آرنیوس ولوری و برونستدو شاهین و همه رو گذاشتم کنار . هر سه تا لامپ رو خاموش کردم و در چوبی اتاقم رو ۶ تاق وا گذاشتم.صندلی سیاه بادیم رو روبه دریا گذاشتم و لمیدم روش.

فکر!... فکر!... بارون!... فکر!...

بی نتیجه!...

Mp3 Player رو از تو غلاف کشیدم بیرون و مرلین رو بیدارش کردم که یه دهن واسم بخونه...

رو به بارون... صدا تا آخر... من از اول...

مرلین :

 Sweet dreams are made of these
Who am I to disagree
Travel the world and the seven seas
Everybody's looking for something

بازم بینتیجه!...

کور کور مرلینو خوابوندمش خودم پاشدم.یه نگاه اطراف... سراغ بهترین دوستم کامپیوتر که هیچ وقت بهم دروغ نگفت!... تازگی حالش خیلی بده.بیچاره ویروس گرفته... 

اینترنت!... وبلاگ پوسیده!... مغز خسته...

هنوز بی نتیجه!...