صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

چرا من هنوز سینگلم؟

تو کیبرد فارسی جای حرف «م» به حرف «ک» خیلی نزدیکه. دستش سوخته بود، میخواستم بگم «بمیرم!» جابجا تایپ کردم همه چی تموم شد! کلّی منّت کشی کردم برگرده، و بهش توضیح دادم قضیه چیه و قول دادم دیگه از کیبرد انگلیسی استفاده کنم.


ولی تو کیبرد انگلیسی هم متاسفانه جای حرف «j» به حرف «k» خیلی نزدیکه! گفت دلم واست تنگ شده! میخواستم بگم «Ey Joon» جابجا تایپ کردم! ایندفه رفت پشت سرشم بلاکم کرد! رفتم در خونشون واسش توضیح دادم، منّت کشی کردم گفتم داستان چیه، واسه اینکه از دلش در بیارم گفتم بریم کافی‌شاپ!


کافی‌شاپش دوبلکس بود، طبقه‌ی بالاش دنج‌تر بود. اومدم بگم بریم بالا دنجه، زبونم پیچید گفتم بریم بالا ج**ه! از اون روز تا الآن دارم ادای یه کر و لالِ بی‌سوادو در میارم، شاید یکی دوستم داشت!

هنگ درام...

هنگ‌دِرام وقتی اومد خیلی واسم خاص بود! یه آرامشی داشت، صداش یه کلاسی داشت، یه ساز کاملاً جدید بود! یادمه اوّلین باری که صداشو شنیدم کلّی دنبال اسمش گشتم و رفتم کّی راجع بهش سرچ کردم. ویدئو‌هاشو واسه این و اون شِر می‌کردم و حس می‌کردم با ساز مورد علاقم آشنا شدم!

الآن با در قابلمه واسم یکی شده! از وقتی پای هنگ درام به ایران باز شد، دست هر کسی تونسته یکیشو بخره می‌بینمش. به سبک همون در قابلمه واستون می‌نوازن یه جوری که صدای تاپ تاپ انگشتاشون، بیشتر از صدای اصلی سازش شنیده می‌شه. یه جوری با انگشت شصت می‌زنید تو سر ساز که حس می‌کنم اجدادتون نوازنده‌ی هنگ درام بوده...
یه سازیم هست که هر جاش بزنی بالاخره یه صدایی می‌ده دیگه! مدعی و قدیمی و کهنه کارم که نداره بشه الگو، همه الآن از پدران هنگ‌درام ایران به حساب میان. چن روز دیگه شاهد همنوازی هنگ درام و اورگ با آهنگ «یه حلقه‌ی طلایی» تو عروسیا و مجالس جشن خواهیم بود.

روزی رو می‌بینم که جوانان ایرانی با یه هنگ‌درام و کوله‌پشتی قصد کردند دور ایرانو هیچ‌هایک کنن و با کار در سفر خرج و مخارجِ خورد و خوراک سفرشونو تعمین کنن! بارون گرفت هنگ درامو میگیرن رو سرشون، خسته شدن روش می‌شینن، میذارنش رو آتیش توش بادمجون سُرخ می‌کنن غذا می‌پزن، می‌شینن توش رو برف سُر میخورن، به عنوان سپر دفاعی ازش استفاده می‌کنن...

خلاصه هنگ‌درام واسم از یه ساز ریلکسینگ مُدرن نادر، به یه در قابلمه تبدیل شد رفت! ممنون از دست اندر کاران...

لحظه سال تحویل...

می‌گند لحظه‌ی سال تحویل هرکاری بکنی تا آخر اون سال همون کارو می‌کنی.


اگه من اولین کسی که همچین کرسی‌شعری رو تلاوت کرده پیدا کنم، سال تحویل هر سال هر چی فحش جدید تو سال قبل یاد گرفتمو حواله روحش می‌کنم که نصف لذّت سال تحویل‌های دوران طفولیّت من با استرس این گذشت که چیکار کنم که اگه تا آخر سال همون کارو کردم اون سال به فنا نره و همچنان سال خوبی به شمار بیاد!…


یادمه یه سال داشتم ویدئو گیم بازی می‌کردم، از ترس اینکه تا آخر سال بازی نکنم، به زور از سر بازی کَندم رفتم تو هال خونه که حداقل هیچ کار خاصّی نکنم! الآن که فکرشو‌ می‌کنم می‌بینم حتّی اگه همچین کرسی شعری واقعی بود، بازم ویدئو گیم بازی کردن از هیچ‌کار خاصّی نکردم بهتره...


یه بار دیگه هم یادمه سال تحویل بد موقع بود، من خواب بودم! دقیقاً به همون دلایل قبلی، از خواب ناز بیدار شدم و رفتم تو هال که باز صرفاً هیچ کار خاصّی نکنم! از اون سال تحویل تا همین امروز علاوه بر احساس خِنگی، حس می‌کنم یه چیز دراز تو پاچَم رفته و اون خواب دیگه هیچوقت تکرار نمی‌شه! اون خواب مث یه لکِه‌ی سیاه تو خاطرات سال تحویلم مونده، پاکم نمی‌شه! 


کاش حداقل یه همچین داستانی حقیقت داشت که من لحظه‌ی سال تحویل به امید پولدار شدن، هی شصتمو با زبون تُف میمالیدم و یه بسته اسکناس دُرُشت می‌شُردم! البته اگه شانس منه که اون سال بجای پولدار شدن، کارمند بانکی، صندوق دار رستورانی، چیزی می‌شدم! اونم نه که پول بدن بشمارم! می‌گفتن بشین پاین میز زبونتو درار، ما شصتمونو با زبونت خیس کنیم پول بشماریم! والو...