صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

خدمت تمام

0 روز و 0 ساعت و 0 دقیقه مانده تا پایان خدمت سربازی پدرام اعظم پناه

بالا خره این خدمت ما هم تموم شد. می‌خواستم بنویسم خدمت کوفتی، دلم نیومد. چون من با ثانیه به ثانیه‌ی دوران خدمتم حال کردم و ازش لذّت بردم. الآن برگه رهائیم دستمه. دقیقاً نمی‌دونم حسم چیه ولی فقط می‌دونم ترکیب غم وشادیه و دلتنگیه. اوّلین باریه که این دوتا حسو با هم تجربه می‌کنم. همیشه یا فقط غم بوده یا فقط شادی...

دوران خدمت یکی از بهترین دوران زندگی من بود. نه بهتر از دوران دانشگاه، ولی واقعاً عالی بود. از شانس خدمتی هم که خدارو شکر کم نیاوردم. اون از داستان تقسیمم، اینم از خدمت یگانیم تو عملیات روانی و کامپیوتر و دوربین و...

سربازی یه سد خیلی بزرگ جلو پام بود که اصلاً باورم نمیشه اینجوری تموم شد.
یه پست دیگه از سربازی طلب وبلاگم!
فعلاً در همین حد کافیه...

زلزله

دیشب دورو ورای ساعت یک‌ونیم و اینا بود که فکر کردم یه تریلی ده چرخ با دنده کمک پر گاز داره از وسط کوچه رد میشه.  کل در و پنجره ها و شیشه های اتاق خوابم لرزید. خواب و بیدار زیر لب یه چهار تا فحش به راننده تریلی دادم که این اس‌ام‌اس واسم اومد


اون : پدارم نمیریم؟

من : کجا نمیریم؟ جایی قرار نبوده بریم...

اون : الاغ الآن زلزله اومد! میگم نَمیریم؟

من : آهان! اِ این زلزله بود؟ نترس بادمجوم بم آفت نداره...


خدائیش من شخصاً که ر**ه بودم تو خودم. اوّلین باری بود که زلزله رو از نزدیگ تجربه می‌کردم. تا صبح با استرس و حول و ولا خوابیدم، امّا خوابیدم. من نگران خودم نبودم‌ها. :-| من نگران مردم شریف شهید پرور شهرم بودم :-| و هاردم...

هیچ و پوچ...

درست در لحظه‌ی پایان آش‌خوری

آش نخورده

دهان سوخته

سوزش دارد...


مادرم گاهی 6

مــــــن : مامان یه عطر زارا گُـلد (Zara Man Gold) گرفتم بیا ببین خوش بوه؟

مامانم : الآن کار دارم...

حدوداً نیم ساعت،

چهل‌و‌پنج دقیقه بعد

مامانم : پدرام این عطر هزار گُـل که گرفتی بیار ببینم خوش بوه؟

مــــــن : :-|


2 روز و 22 ساعت و 33 دقیقه مانده تا پایان خدمت سربازی پدرام اعظم

2 روز و 22 ساعت و 33 دقیقه مانده تا پایان خدمت سربازی پدرام اعظم پناه

اثر بی اسم...

چرا وقتی یه تریلی ماشین می‌بینیم آرزو می‌کنیم که ای کاش یکیش مال من بود، ولی وقتی همون ماشین‌ها رو تک تک می‌بینیم، این آرزوی محال رو نمی‌کنیم؟ این یه اثره! اثر بی اسم...

سوتی‌های دوستان II

باز خدا بخیر گذشت

عدم!

تا رضایت به گذشتن از چیزی، کسی یا شرایطی ندهی، بهتر از آن نخواهی داشت...

این یعنی :

تو

قبل از

من

وجود نداشتی!

IE

ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭگ‌تر ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ،

ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ، ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ!