ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
سفره هفت سین سال نود و یک...
این جور که داره پیش میره، یه حسّی بهم میگه باید هزار و سیصدش رو هم بنویسم! هزار و چهارصد خیلی نزدیکه.
سفره هفت سین سال هزار و سیصد و نود و یک...
سفره هفت سین سال 1391
امسال مثل هیچ سالی نیست. نوروزش رو میگم...
هر سال یه ذرّه ذوق رو داشتم واسه اومدن نوروز، واسه تعطیلاتش واسه حال و هواش و واسه بقیه روتین هاش. امّا امسال اصلاً انگار نه انگار سال نو شده. امروز با دیروز واسم هیچ فرقی نمیکنه. شاید به خاطر اینه که میدونم کل سال آینده (پیش رو) چی میشه و چیکارم. سرباز وظیفه...
وقتی این تلوزیون های لُس آنجلسی رو میبینم ( یا بهتر بگم، میشنوم ) که دوباره عین این اُسگل ها خیلی بی کیفیت و تکراری، دور هم جمع میشند و لباس نو هاشون رو میپوشند، دلم براشون میسوزه. هر سال هم میگند ایشالا سال دیگه تو ایران! حد اقل اونا غریبه اند در غربت. ما که در وطن غریبه ایم...
امسال تعداد یادداشت های رمز دارم رو پیشتر خواهم کرد...
به هر حال، سال نو میمون!
چقدر خوکشله پدرام جون خونه خودتونه