صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

از این روزها...

باز از یه مهمونی دیگه، دِپسرده و هَنگ‌اُورد بر میگردی خونه و کلّ وجودت بوی گند دود میده.
خدمتت داره تموم میشه و تنها دلخوشیت پاسپورتته! نه پول و پله‌ی درست و حسابی، نه شغل نون و آب داری، نه حرفه‌ای که بتونی توش ادعا کنی، نه عشقی نه هیچی. سنت داره میره بالا و صفحات وبلاگت رو که ورق می‌زنی می‌بینی سالهاست افتان و خیزان میروی گل پسر. سنگ صبورت چند خط کد اچ‌تی‌ام‌ال و یه لپ‌تاپ شکسته و یه کانکشن که معمولاً مشترک گرامی میزنه. آخ که سربازیت مثل همه‌ی مراحل زندگیت، مثل راهنماییت، مثل دبیرستان و دانشگات رو به اتمامه و هنوز دو تا دندون عقل تو دهنته که نیاز به جراحی داره. دورو برت پــُـر از آدمایی که از تو بدترند و پانصد سرِ سردرگم. با خودت هیچ هیچی و پانصد و یک سر سردر گــُم. شدی یه منیک-دپرسته حالی به حولی! از دور همه بهت حسادت می‌کنند و از نزدیک دُهُلی. یه روز تو ابرایی و یه روز ابری. تو خاطرات زندگی می‌کنی و هرز چندگاهی یکی یه سقلمه بهت میزنه. همه گوششون به دهن تو و تو خودت بی دهنی. شونزده ماهه لباس نخریدی و بهونت اینه که خب سربازم دیگه. دریغ از اینکه انگیزه واسه نو پوشیدن نداری. چشمه‌ی طنزتم که خشکیده پسر! زبونتم که کوتاه شده! جلوی آئینه وامیستی و مو سفیدهای سر و صورتت رو می‌شمری. یک، دو، سه! شکمم که درآوردی پسر! باشگاه پرسپولیس صد متریته و نه امینی، نه نویدی نه هیچ پای دیگه‌ای. دیگه هیچی خوشحالت نمیکنه. حتّی نون‌خامه‌ای، حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ، حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ! بزرگ که نشدی هیچ، دیگه همون بچه هم نیستی. اون بچه‌ای که با یه کیف قرمز و یه آب معدنی و چند تا بلیط اتوبوس کلّ شهر رو تنهایی زیر پا میذاشت و فکر میکرد دنیا تو دستاشه. خداوندا قدری نفهمی عطا فرما. الهی آمین...

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ق.ظ

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سعید شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:20 ق.ظ

اخی پدرام جون بمرم واست !!!!!!!

padide دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:09 ب.ظ

Delam bereft
:-(

shaghayegh شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:37 ب.ظ

begard donbale chizi ke darmoonet kone na inke taskinet bede

NiloOoOo پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:35 ب.ظ

چقدر ازون کیف قرمزه و کارات برام تعریف کردی! یاد اون روزا بخیر، دلم برات و براش تنگ شد

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد