صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

بارون

فقط عده‌ی کمی بارون رو احساس میکنن، بقیه فقط خیس میشند.


آقا من شخصاً با افتخار ازون دسته هستم که فقط خیس میشم. تازه سردمم میشه. بارون از پشت شیشه یا زیر سقف واسه تنوع، اونم در حدی که کوچه و خیابون گِل و شُل نشه، اوکیه، بد نیس. ولی اینکه بخوام برم زیرش و خیس بشم و فیلم بگیرم با موزیک بذارم اینستا و فاز بارون بردارم و ازین جو زدگیا رو نیستم! چرا آخه؟ خیس بشم، سردم بشه، لباسامم به چوخ بره، فرداشم سرما بخورم که چیه داره بارون میاد؟ خو میخوام نیاد! چشم‌ها را باید شست؟ زیر باران باید رفت؟ اولاً که چشم‌هارا تو دسشویی هم می‌شه شست، بعدش رفت پشت پنجره از باران لذّت برد، دوماً، باید؟ چه طرز حرف زدنه؟


نظرم در مورد برفم همینه. با برف بازی و گوله برف پرت کردن و شوخی شهرستانی با برف، اصلاً حال نمیکنم. چه کاریه آخه، برف شارپی بخوره تو کلّت بعدم بره تو یقت حال میده؟ والو... در شرایط خاص خیلی بخوام به خودم با برف حال بدم، اونم اگه کمک کنید و هویج جور کنید، یه آدم برفی در حد ۳۰ سانت واستون بسازم، تازه اگه قول بدید خرابش نکنید...

برف

شما یادتون نمیاد، محصّل‌تر که بودیم، شب که برف شروع به باریدن می‌کرد تا صبح خدا خدا می‌کردیم که انقدر بیاد که مدرسه‌ها تعطیل بشه. صبح اوّلین کاری که می‌کردیم این بود که میرفتیم پشت پنجره که ببینیم برف نشسته یا نه. اگه نشسته بود کار بعدیمون روشن کردن تلوزیون بود! دنیا یه رنگ دیگه بود محصّل‌تر که بودیم...