صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

خواب می‌بینم...

صبح خواب دیدم تو ماشین با دوستام نشستم تو ماشین و تو یه اتوبان آفتابی، خوشحال و خندان با دلی خجسته، داشتیم میرفتیم نمی‌دونم کجا که یهو یه تگرگ بدی گرفت و با صدای رعد و برق اوّل مث گوسفند از خواب پریدم دیدم همسایمون داره آجر خالی می‌کنه در خونش :-|


کم کم داره یادم می‌ره بیدار شدن طبیعی چه شکلی بوده. الآن ماه هاست داستان صبح‌های من این مُدل اِندینگ‌هایی داره...

چرا؟

نمی‌دونم اشکال از ریشامه یا از پتو! صبح‌ها که پا می‌شم کلّی پتو تو ریشامه. همین‌جوری پیش بره تا سال دیگه پتوم تموم می‌شه...

تب، مرگ...

صدای آلارم گوشیت دلنوازترین صدای دنیا می‌شه وقتی صبح‌ها یا با صدای جیغ‌جیغ‌ مدرسه دخترونه از خواب ناز بیدارشی، یا با صدای دریل هیلتی همسایه. قدر صدای آلارم گوشیاتون رو بدونید. منم نا شکری کردم که این بلا الهی سرم نازل شد...

زمان

تا حالا چند بار (دوره دانشجویی، دوره سربازی) به این نتیجه رسیدم ولی نمی‌دونم چرا هِی یادم می‌ره! آدم وقتی صبح زود بیدار می‌شه تازه می‌فهمه که بیست‌وچهار ساعت واسه یک روز کافیه. روزائی که تا لنگ ظهر خوابم، تو طول روز وقت کم میارم...


دوباره اینو امروز بعد از رفتن سر اوّلین کلاسم نتیجه گرفتم. گفتم بنویسمش که پس فردا عین مُنگل‌ها باز یادم نره...


داشتم به این فکر میکردم که چه جون و گره‌ای داشتم من تابستون پارسال.