صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!
صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

صفحه شخصی پدرام اعظم‌پناه (پدرو پناه)

ما نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، تایپ کردیم!

فامیل

فامیل
یه مشت موجود دوپا و بعضا چهارپا، مث بقیه اعضاى حوصله سر بر جامعه، با همون دامنه ى شعور و فهم و درک، با این تفاوت که مجبورى هر چند وقت یک بار به یه مناسبتى بالاخره ببینیشون و بیخود و بى جهت براشون احترام قائل بشى که بابا مامانت خوشحال بشند، یا بهتر بگم، ناراحت نشند. معمولاً عیدا مثل قوم تاتار به صورت گروهى حمله میکنند به خونتون و همه گَزا رو میخورند. نه تو انتخابشون کردى، و نه میتونى عوضشون کنى. یه جورائى همینى که هست. 

معمولاً سه چهارتا کار بیشتر تو زندگیشون در قبال تو انجام نمیدند: ١. از بابا مامانت بپرسند که تو کجائى، و چرا نیاوردنت. حالا چیکار میکنى و آیا هنوز زن نگرفتى؟ بعدم بشینن پشت سرت حرف بزنن، خاله زنک بازى درارن و از چیزائى که نمیدونى چیند احتمالاً ناراحت بشند.
٢. تو عقد و عروسى ها نقش سیاهى لشکر رو بازى کنند (آدم هاى عروس یا دوماد). همه از دم به صرف شیرینى و میوه و شام دعوتند که تو میلیونى خرج کنى که آدمات بیان بخورن و بپاشند و برند بعدشم بگند عروس کج بود، دوماد شکل معتاداس.
٣. وقتى دیدنت نظر بدن که از دفعه قبل چقدر چاقتر شدى یا لاغر تر. قبلاً بزرگ شدى یا نه، الآن پیر شدى یا نه هنوز...
٤. وقتى مُردى بیان سر قبرت حلوا و خرما بخورن که الکى بگند آدم خوبى بود. تاحالا دیدید سر قبر یکى بگند عجب آدم دیوثى بود؟

اکثراً مایه اعصاب خوردى و رو مُخیند. بیشتر از خودشون بچّه هاشون رو مُخند :-| مخصوصاً وقتى میان خونتون و میخوان تو همه اتاقا برن و به هر چیزى که دیدن دست بزنن. بیشتر ازین بسطش نمیدم چون در حوصله ى این بحث نیست.

خلاصه سرتون رو نخورم، کلاً من ایده ى "فامیل" رو درک نمیکنم.  از نظر من فامیل یه عده انسان هستند که به صورت پیش فرض روى زندگیت نصبند. تو میتونى با همون آدماى پیشفرض زندگى کنى و یا میتونى ارتقاشون بدى. مثل وقتى یه دوربین حرفه اى میخرى و یه لنز کیت روشه. میتونى با همون لنز کیت عکاسى کنى، یا میتونى پولاتو جمع کنى یه لنز خوب بخرى. فامیل مال کسائیه که دوست نمیتونن پیدا کنن و دوست دارن با یه عده ى دیگه اى در ارتباط باشند. قبلاً شاید بیشتر قابل درک بود برام! چون اولاً دنیام خیلى کوچیکتر بود، دوماً انتخاب هام خیلى محدود تر. ولى کم کم به این نتیجه رسیدم که وقت گذروندن با آدمائى که خودم انتخابشون کردم برام خیلى جذابتره...